مخالفان سازگاری میان دین و مدرنیته، معمولاً مدرنیته و غرب را هویتی یکپارچه میدانندکه تجزیهپذیر نیست. جریان فردیدیه یکی از این گفتمان ها است. جریان فردیدیه در ایران پس از انقلاب وارثان سنت هایدگری میباشند که با محوریت سید احمد فردیدکلید واژه غربزدگی را خلق و مدرنیته را به چالش کشیدند. بررسی نشان داد، درگفتمان مدرنیته هستیشناسی مادی در مقابل هستیشناسی وجودی وعقل حصولی معاشاندیش درمقابل عقل حضوری معاد اندیش قرارگرفت. اومانیسم دال مرکزی مدرنیته و سایر نشانهها مانند علمگرایی، تکنولوژی، سرمایهداری، فردگرایی، آزادى، لیبرالیسم، پروتستانیزم، حقوق بشر، سکولاریسم ودموکراسی با آن معنا پیدا نمودند. دال مرکزی گفتمان فردیدیه انسان دل آگاه و مکلف بود. نشانههای علم قدسی، نفی تکنولوژی (تجلی اماریت نفس انسان)، نفی سرمایهداری (تجلی نفسپرستی انسان)، نفی سکولاریسم (گم کردن مفهوم خدا وخدائی کردن انسان)، عقل قرآنی، آزادی از نفس، حقوق بشراسلامی وحکومت خدا، مفصل بندی شدند وغیریتسازی نمودند. نظریه سیاسی مدرنیته خواهان حداکثر رفاه و آزادی برای انسان اما جریان فردیدیه هرگونه تساهل و روا داری درمقابل سوژه خود بنیاد انسان را نفی نمود.